نفرت های جوانیها

ساخت وبلاگ

امکانات وب

نفرت کل وجودم را فرا گرفته
نفرت از تمام
انسانهایی که افکار پوسیده ی قرون وسطایی را در پشت کلمات روشن فکرانه پنهان کرده اند
و هر از گاهی که قسمتی از هیولای وجودشان از سایه بیرون می افتد لرزه بر اندامم می افکند

نفرت از زنان مدرنی که داعیه داران برابری زن و مرد هستند و هر روز در کوچه و خیابان چارقدشان را هوا می کنند که وااسفا حق پوشش ما ؟ و در همان حال

به هم جنسانشان لقب جنده
می دهند با تغلیظ عمدیِ کلمه ، جنننننننده
آن هم تنها به جرم لباس تنگی که بر تن چاقی پوشیده شده یا عشوه ای که در اندام زنانه ای نشانده
و مجیز مردی متمول می گویند که چه نیکو مردی و چه مبارک انسانی که عدالت را بین هر چهار زن عقدی اش برقرار کرده
و هر یک را به نسبت مساوی از آلت مقدسش و به نسبت مساوی از ثروت مقدسش نسیب داده
زنانی مدرن که مدارک رنگارنگ تحصیلی را بر دیوارها آویخته صبح تا شام نگهبانان حرم امن مردانشانند و جز این پیشه ای ندارند یا اگر دارند بسی خُرد است و محض سرگرمی

نفرت از مردانی که در قالبِ آی دی های گوناگون فریاد آزادی سر می دهند و در قالب انسانی از گوشت و خون خود زندانبانانی می شوند مخوف
یا موش هایی چپیده در سوراخهایی کثیف

نفرت از آن کمونیستی که هر محرم فریاد یا حسین از سینه بر می آورد و هر روز سر بر خاک می ساید در برابر معبود نادیده
نفرت از کمونیستی که بر هر کلمه ای ولو ارزشمند مارک باطل شد می کوبد اگر که از دهان کمونیستی بیرون نیامده باشد

نفرت از آن فمینیستی که خود را در پارچه ی سیاهی پیچانده که مبادا مردی را به گناه افکند

نفرت از آن لیبرالی که به کودک گل فروش چند نصیحت می فروشد تا زندگیش را

گل باران کند

نفرت از آن هنرمندی که در میان سیلاب خون و رقص چوبه های دار و

ضجه ی کودکانِ عزادار،  تمام دغدغه اش فراق یار است و درد عشق

نفرت از مبارزی که با فریاد شاهنشاه برگرد

جان می بازد در راه آزادی !

نفرت از کُردهایی که نوع جدیدی از سلبریتی های زن را به دنیا معرفی

کرده اند سلبریتی های میادین جنگ
کُردهایی که داعیه داران سوسیالیسم هستند اما حتی در دنیای مجازیشان هم به ندرت آی دی را می پذیرند منتسب به جسمی که خون کردی در رگهایش جاری نباشد

نفرت از کارگری که تا بوق سگ عرق ریخته لقمه نانی بخور و نمیر

به خانه می برد و به شکرانه ی هوایی که نفس می کشد سر بر خاک می ساید و  همسایه اش را که صدایی بلند دارد می فروشد 

تا چند صباحی بیشتر نفس بکشد

نفرت از آن آموزگاری که درس سکوت در برابر بیداد و نابرابری می آموزد کودکانمان را که صبر پیشه کنید که بهشت از آن شماست

نفرت از مسلمانی که محمد را زن باره میداند و با زبان روزه قرآن به دست گرفته

میخواند

وَاْلَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلوُا الْصالِحاتْ وَ آمَنواْ بِما نُزِّل عَلی مُحَمَّدٍ وَ هُوَ اْلْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَعَنْهُمْ سَیْئاتِهِمْ وَ اَصْلَحَ بالَهُمْ»
و در برابر سوال تو بادی به غب غب انداخته زر میفرماید که این کلام خداوند است به محمد مربوط نیست !

نفرت از این لودگی و بی رگی فراگیر که نام شوخ طبعی ایرانی گرفته که او جان میدهد و تو جوک می سازی

که چوب در فلانت می کنند و تو جوک می سازی

که او بستنی با روکش طلا می خورد و گوه طلاییش را با تو به اشتراک میگذارد و
تو همچنان که لایک می کنی جوک می سازی
او سوار بر مرکب میلیاردی می شود و کودکانت را همچون سوسک های حمام به زیر چرخ های طلاییش لگد مال می کند و تو جوک می سازی
او بر بالای منبر شعورت را به سخره گرفته و عرعر می طلبد
و تو عرزنان جوک می سازی
و در آخر اوست که به تو از ته دل میخندد

و نفرت از تو
تو که کابوس های من برایت محل تفریح است
و به نظاره نشسته ای ذره ذره از درون خورده شدنم را
نفرت از تو که قلم خون چکانم برای تو تنها مایه ی مباهات است و محل آفرین

نفرت کل وجودم را فراگرفته
و بر آنم که آن را با تمام وجود حفظ کنم و خشمی که از آن بر می آید تا بسوزاند روزگاری جمله شمایان را

..............

یلدا 

Let's block ads!

جا مانده...
ما را در سایت جا مانده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dishicurt بازدید : 106 تاريخ : چهارشنبه 2 خرداد 1397 ساعت: 20:30